داستانک(طلبه جوان و دختر زیبای شاه)

شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و... لذا علت را پرسید.

طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه مینمود هر بار که نفسم وسوسه میکرد

یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.

شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی میدارند. از مهمترین شاگران وی می توان به ملاصدرا اشاره نمود.


نظرات شما عزیزان:

ولهان
ساعت14:41---26 اسفند 1398
سلام
از شما خواهش می کنم به ادامه مطلب مراجعه کنید و تمام متن را بخوانید .

و خواهش می کنم بی دلیل رد یا تایید نکنید.
http://vlhan2001.loxblog.com/post/162/%D9%88%D8%A7%D9%82 %D8%B9%DB%8C%D8%AA%20%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C%20 %D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8%20%D8%B3%D9%86%DA%AF%20%D8%A7%D8%AE %DB%8C%D8%B1.htm
خواهش می کنم حتما بخونید


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات: داستانک


نويسنده :رهگذر
تاريخ: یک شنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 23:1




>>>